کتاب صوتی سقوط اثر آلبر کامو
داستان «سقوط» از شهر آمستردام شروع میشود. راوی داستان مردی به نام «ژان باتیست کلامانس» است که در چند شب، با فردی که نام و نشان او مشخص نیست، صحبت میکند. درواقع صحبتهای او بهشکل تکگویی (مونولوگ) است و از فرد مقابل پاسخی دریافت نمیشود.
دربارهی کتاب
«سقوط» رمانی است فلسفی که از زبان «ژان باتیست کلمانس» که وکیل بوده و اینک خود را «قاضی توبهکار» میخواند، روایت میشود. او داستان زندگیاش را برای غریبهای اعتراف میکند.
ژان باتیست کلمانس در رستورانی به نام «مکزیکو سیتی» با غریبهای -که دراصل خوانندهی کتاب است- آشنا میشود و داستان زندگیاش را برای او بازگو میکند. ژان تعریف میکند که وکیلی ترازاول در پاریس بوده و زندگی بسیار موفقی داشته، اما شبی درحال گذشتن از پلی در پاریس، زنی را میبیند که بهشکل غیرعادی به لبههای پل نزدیک شده است. ژان باتیست با بیتوجهی از کنار زن میگذرد. بعد از چند قدم، صدای برخورد چیزی با آب را میشنود، اما -برخلاف همهی ارزشهایی که خود، ظاهراً، درطول اعترافاتش به آنها پایبندی نشان میدهد- هیج کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او تأثیر بسیاری میگذارد.
بعد از موفقیت آلبر کامو در کتاب «بیگانه»، میتوان رمان سقوط را شاهکار ادبی او تلقی کرد. کامو در رمانی کوتاه و مختصر توانسته است بهشکل عمیق و با استفاده از ظرافت نوشتاری خود، مفاهیم و معانی زندگی را تفسیر کند.
«ژان پل سارتر» نویسنده و فیلسوف فرانسوی که ارتباطی چالشبرانگیز با نویسندهی کتاب داشت، رمان سقوط را زیباترین اثر کامو میداند؛ نوشتهای که کمتر از حد و اندازهاش درک و پذیرفته شد.
دربارهی نویسنده
«آلبر کامو» در سال 1913 در دهکدهای در کشور الجزایر به دنیا آمد. وی رماننویس، نمایشنامهنویس و مقالهنویس مشهور فرانسوی است که در الجزایر زاده شد.
کامو پس از پایان تحصیلات متوسطه در رشتهی ادبیات و فلسفه، در الجزایر به تدریس مشغول شد، اما چندی بعد این کار را رها کرد و به تئاتر روی آورد. وی در سال 1935 گروه تئاتر« اکیپ» را به وجود آورد که از جوانانی پیشرو تشکیل شده بود و تا 1938 کارگردانی نمایشنامهها و سرپرستی آن را برعهده داشت. مدتی بعد در شمال آفریقا و بعد در پاریس به روزنامهنگاری مشغول شد و آثاری دربارهی جنگ منتشر کرد موجب شهرتش شد.
در سال 1942 کتاب «بیگانه» کامو را به شهرت و موفقیتهای فراوان رساند. کامو در این رمان بیهودگی و پوچی دنیایی را نشان میدهد که آدمی از سازش با آن عاجز میماند.
کامو در زمان اشغال فرانسه، در جنگ جهانی دوم، به نهضت مقاومت پیوست. او از سال 1933 سردبیری روزنامه زیرزمینی «کومبا» را برعهده گرفت و تا 1946 که فعالیت ادبیاش آشکار کرد، به این کار اشتغال داشت.
کامو رمان طاعون را در سال 1947 منتشر کرد که اقبال فراوانی داشت؛ به طوری که تا سال 1960 ششصدوپنجاه هزار نسخه از آن به فروش رفت.
در سال 1950 کامو مقالههای مختلف خود را دربارهی سیاست، اجتماع و ادبیات که از سال 1944 تا 1948 انتشار داده بود، در مجموعه نوشتههای جاری گردآوری کرد.
با انتشار کتاب مرد عصیانگر (1951) که تحلیلی از انقلاب روسیه بود، رابطهی دوستی و همفکری کامو و سارتر قطع شد. مناظره و مشاجره قلمی این دو متفکّر با قطعههای گوناگون دیگر که میان سالهای 1948 تا 1953 نوشته شده بود، در دو جلد در سال 1953 منتشر شد.
آلبر کامو در سال 1953 دوباره به تئاتر بازگشت و نمایشنامههایی از فاکنر و داستایفسکی اقتباس و کارگردانی کرد.
در سال 1954 مجموعهی «تابستان» را انتشار داد و در روزنامهی «اکسپرس» به کار مشغول شد.
کامو در سال 1957 مجموعهی «تبعید و دیار خویش» را که شامل شش داستان کوتاه بود، منتشر کرد و در همین سال جایزهی نوبل را دریافت کرد. وی جوانترین نویسندهای بود که این افتخار را به دست میآورد. خطابههایی را که به مناسبت دریافت این جایزه در سوئد ایراد کرده بود، در سال 1958 با عنوان «خطابههای سوئد» منتشر کرد.
آلبر کامو در ژانویهی سال 1960 براثر سانحهی رانندگی درگذشت.