توضیحات
“استرابون مینویسد که شاه همواره بر سفره پائینتر از مادر خود مینشست باز استرابون مینویسد که: ایرانیان اگر قسمتی از بدنشان از لباس خارج باشد آنرا بیشرمی میدانند و آنان همواره مایل هستند که لباسی بپوشند که سراپای آنان را فراگیرد. اردشیر بابکان میگفت:چه خونهای ناروایی که سفیر سبب ریختن آنها شده و چه بسا سپاهها که شکسته شد و مال و آبرو بر اثر ناشایستگی یا خیانت و یا دروغگویی سفیر بباد رفته است و باز میگفت بر پادشاه است که اگر سفیری بدربار پادشاهی فرستد سفیر دیگری از دنبال او روانه کند واگر بتواند دو سفیر را از یک راه نفرستد تا باهم دیدار نکنند و یکدیگر را نشناسند بهتر است،و باین شیوه بهتر میتواند از جعلنامه و خبر و تزویر سفیران ایمن باشد. اگر مثلا در ماه ده هزار درم باو داده میشد و آن شخص دارای زمین و ملکی هم بود شاه دستور میداد در هر سی روز برای مهمانداری و سایر مخارج ده هزار درم دیگر باو پرداخت شود و او را میگفت حاصل ملک خود را برای روزگار پیری و ناتوانی خود پسانداز کن اما مخارج روزانه تو باید از دارائی خاص ما باشد. در روزگار اردشیر بابکان رسم چنین بود که هرگاه شاه از یکی از وزیران یا نزدیکان برای افتخار بخشیدن بوی بازدید میکرد ایرانیان تاریخ این دیدار را ضبط میکردند و آن واقعه را با نامه باطراف و اکناف خبر میدادند.”