توضیحات
بنظر شاهرخ جنگل هم ترسناک هم گوارا بود. بدنه درختها خزه سبز مغز پسته ای روئیده بود.برگهای خشک کم کم، خرده خرده تجزیه شده و خاک سیاه رنگی تشکیل میداد که از زیر آن، از لابلای آن ،سبزه ها خودرو بیرون آمده بود. بوئی که در هوا پراکنده میشد، بوی سردابه های نمناک، برگ قهوه ای رنگ پوسیده بود که زیر آنها پر بود از حشرات کوچک،سوسکهای سیاه و خاکستری، پشه های درشت با پاهای دراز ، کمر باریک و بالهای شفاف، آن بالا، در روشنائی خورشید میچرخیدند. گودال پائین چشمه کوچک از لجن سیاه و برگهای پوسیده انباشه شده بود